محل تبلیغات شما

من نمیتونم ناراحتیم رو بیان کنم . بهتر بگم دلخوریم رو نمیتونم بگم . براورده نشدن انتظاراتم از ادمهایی که توقع دارم و انتظار یه اذیت عظیمی عه که میپیچه تو تن خودن و باعث میشه دور شم. البته که کنده میشم و فراموشم میشه که چه کردن .البته ک گاهی نمیخوام که فراموشم بشه و مدام ب خودم یاداوری میکنم که حواسم جمع باشه فکر های واهی و خوش خیال بازی در نیارم.

باهمه اینها باید سعی کنم یا ناراحتیم رو بیان کنم یا اونجوری نشم ک حرف نزنم و نخوام که ادمها بیان طرفم . من خودم رو میزنم به بی تفاوتی در حالی که بی تفاوت نیستم در حالی که حالم بده.

امروز بعد مدتها گریه کردم. گریه ای که نمیدونم دلیلش کجاست اما یه حس اشناست .

خسته ام از براورده نشدن چیزایی که میخوام و از فشارهای روانی و از ادمهای دورو برم.

احتیاج دارم دور بشم برم سفر. ولی دلم سفرهای یه هفته ای و اینا نمیخواد . دلم سفر یک ساله میخاد. تجربه ی زندگی یه جای دیگه میخواد .

از دلخواسته هامم خسته ام .

خواستن وقتی نرسیدن داشته باشه جز سرخوردگی هیچی نداره 

بعضیا تلاش نمیکنن و نمیرسن . من دلم ازین پره می دوام و نمیرسم.

 

 

تیر آخر زدن بلد باش

وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

ای تو همیشه در میان

رو ,یه ,بیان ,کنم ,دلم ,باشه ,کنم یا ,خسته ام ,و از ,براورده نشدن ,حالی که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حقوق خصوصی -حقوق تجارت و حقوق بین الملل ذوالفقار علی